سلاله جوانه
از میان سلالههای قد کشیده و پا گرفته، از میان محلههای فرشته و فرمانیه، از میان خیابانهای پرتردد و شلوغ، پا به کوچهای خلوت میگذاریم، کوچهای از کوچههای همین شهر، همین شهر هفتاد رنگ. دلمان میخواست جایی، گوشهای، کنجی برای خودمان خلوت کنیم. دیگرانی را بیابیم که دغدغهای داشته باشند از جنس دیگر، فکر چیزی باشند از نوعی دیدگاه دیگر، نه دنبال هوش و استعداد و تربیت و اولین بودن، بلکه در مسیر حرکتی، جنبشی، نگرشی برای داشتن حال خوب، نسل آینده و تاثیرگذاری در دنیا …
در انتهای کوچه شهاب، نرسیده به کتابفروشی آوند، کوچهای به نام روشندان، روشنایی راه مسیرمان شد و در خانهای با شیروانی قرمز عشق را بنا نهادیم. عشقی که به اندازه پرهای صداقت و دوستی و مهربانی، طلایی و پر تلولو، بال زنان جاری شد و سلالهای جوانه زد، خانه کودک سلاله جوانه …
نمایش ویدیو درباره سلاله جوانه