اهمیت سالهای اولیهی زندگی بر شکلگیری توانمندیها و شخصیت کودک، ما را بر آن داشت تا در پیشدبستان فرهنگ کاریز با بهرهگیری از نیروهای متخصص، محیطی امن را برای آموزش والدین و کودکان فراهم نماییم. در اینجا به والدینی میاندیشیم که دغدغهی آنها، تربیت کودکانی سالم، شاد، مستقل، کنجکاو، و علاقهمند به یادگیریست.
رویاییدر سر داریم
رویای مدرسه هایی که در آن کودکان، به هم احترام می گذارند و هم فرصت یادگیری مهارت هایی که برای یک زندگی موفقیت آمیز به آن نیازمندند، دارند. رویای مدارسی که نه تنها کودکان در آن هرگز احساس حقارت نمی کنند، بلکه پروبال پیدا می کنند تا در یک محیط امن از اشتباهای خود درس بگیرند.
رویای مدارسی که در آن دانش آموزان به جای رقابت، همکاری می آموزند، جاییکه معلم و دانش آموز با کمک هم راه حل مشکلات را پیدا می کنند. رویای معلمین و شاگردانی که برای ساختن یک محیط سرشار از نشاط، برای زندگی و آموزش همیاری می کنند، زیرا که احساس ترس و بی کفایتی، دیگر در محیط آموزش جایی ندارد.
دستان تو جانمی دهد به جوانه های این خاک . . .
امانتداری یا مالکیت؟ کودکانمان وجودشان را مدیون وجود ما هستند. وجودی که همواره وامدار ماست؛ اما آیا این وامداری به معنای مالکیت و تعلق مطلق است؟ و یا آنها گوهرهایی درخشان و به امانت داده شده در دستان ما میباشند؟
میتوانیم مهر خود را به آنان دهیم؛ اما اندیشههایمان را نه! میتوانیم جسم و جان آنها را در خانه نگاه داریم؛ اما روحشان را نه! آنچه باید به کودکانمان ببخشیم، بستری امن و پویا برای رشدشان است. دنیا یکی از ما را دارد. نیازی نیست فرزندمان نسخهای دیگر از خودمان باشد! آنچه جهان بسیار به خود دیده، “تکرار” است و آنچه بدان محتاج است، “وجود بکر”.
زندگی وا پس نمیرود و در بند دیروز نمیماند. کودکان اندیشههای خویش را دارند و روحشان در خانهی فرداست؛ همچون رها کردن قایقی در آب… این ما هستیم که قایق را میسازیم، با دستان خود حاصل زحمتهایمان را در برکهی زندگی رها میکنیم، با تمام امید و علاقهمان قایق را پیش میرانیم؛ اما این تنها شروع راهِ قایق است…
مقصد را نمیتوان معین کرد! قایقِ کوچک باید بیاموزد با هر موج چگونه بالا و پایین برود و راهش را پیدا کند. سهم ما دیدنِ تلاشهای قایق برای شناور ماندن است.